آیه 17 سوره نمل
<<16 | آیه 17 سوره نمل | 18>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان (هر سپاهی تحت فرمان رئیس خود) در رکابش گرد آورده شدند.
و برای سلیمان، سپاهیانش از پریان و آدمیان و پرندگان گردآوری شدند، [و آنان را از حرکت باز می داشتند] تا گروه های دیگر به آنان ملحق شوند؛
و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمعآورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند.
سپاهيان سليمان از جن و آدمى و پرنده گرد آمدند و آنها به صف مىرفتند.
لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زیاد بودند که باید توقّف میکردند تا به هم ملحق شوند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- يوزعون: وزع: منع و حبس. «وزعه عن الامر: منعه و حبسه» «يوزعون» از پراكنده شدن منع مىشدند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17»
و براى سليمان، سپاهيانش از جنّ و انس و پرنده گردآمدند، پس از تشتّت و بىنظمى بازداشته مىشدند (تا در ركابش باشند).
نکته ها
كلمهى «يُوزَعُونَ» از مادهى «وزع» (بر وزن جمع) به معناى بازداشتن است و هرگاه اين تعبير در مورد لشكر به كار رود به اين معناست كه براى جلوگيرى از پراكندگى نيروها، ابتداى لشكر را نگه مىدارند تا بقيهى افراد به لشكر ملحق شوند. «1» «ايزاع» يعنى تقسيم حكيمانهى نيروها به صورتى كه هر يك در جاى خود قرار گيرند و در يك خط باشند. «2»
جنّ و پرنده كه در اين آيه ذكر شده، از باب مثال است وگرنه باد و ابر و چيزهاى ديگر نيز تحت فرمان سليمان بود.
قرآن كريم بارها از جنّ سخن به ميان آورده و يكى از سورههاى آن به همين نام است. در اين جا به چند ويژگى آنها اشاره مىكنيم:
- جنّ، موجودى است باشعور ومخاطب پروردگار قرار مىگيرد. «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» «3»*
- بعضى از آنها مؤمن و بعضى كافرند. «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ» «4»، «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ» «5»
- زن ومرد دارند، زاد وولد دارند وطبيعتاً شهوت دارند. «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» «6»*
«1». تفسير نمونه.
«2». التحقيق فىكلمات القرآن.
«3». انعام، 130.
«4». جنّ، 14.
«5». جنّ، 11.
«6». الرحمن، 56.
جلد 6 - صفحه 403
- براى سليمان، غوّاصى و بنّايى مىكردند. «1» «وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ» «2»
پیام ها
1- سليمان از لشكريانش سان مىديد. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ»
2- انسان داراى قدرتى است كه مىتواند جنّ و پرنده را (به اذن خداوند) تحت فرمان خود درآورد. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ»
3- برخى انبيا حكومت داشتند. «حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ»
4- جنّ مىتواند به انسان كمك كند. «مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»
5- ولايت انبيا تنها بر انسانها نيست. «مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ»
6- نظم، در همه جا ارزشمند است ولى در لشكر و سپاه يك ضرورت و ارزش ويژه است. «فَهُمْ يُوزَعُونَ»
7- تمرين وآموزش و آمادهباش، براى لشكر الهى يك ضرورت است. وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ ... يُوزَعُونَ
8- علم ودانش سليمان وسيله ومقدّمهى دستيابى به آن همه امكانات وتسخير نيروها شد. وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ ... أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ ... وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17»
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ: و جمع كرده شد براى سليمان لشگرهاى او، مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ: از جنيان و آدميان و پرندگان، فَهُمْ يُوزَعُونَ: پس ايشان بازداشته شده بودند در مقر خود و بهم پيوسته، و از اول تا آخر منضبط و مرتبط بيكديگر بودند، يعنى با وجود بسيارى عدد، مهمل و مشوش نبودند بلكه ضبط و ربط آنها به مرتبهاى بود كه هيچكس از لشگريان او از مقر خود نتوانستى پس و پيش شوند و هر كدام به محل خود مستقر بودند.
شيخ طبرسى روايت نموده كه شياطين براى حضرت سليمان عليه السّلام بساطى ساخته بودند از طلا و ابريشم كه يك فرسخ در يك فرسخ بود، و براى آن حضرت منبرى از طلا در ميان باسط مىگذاشتند كه بر آن مىنشست و دور آن سه هزار كرسى از طلا و نقره كه پيغمبران بر كرسيهاى طلا و علما بر كرسيهاى نقره مىنشستند، و بر دور آنها ساير مردم و بر دور مردم شياطين و جنيان مىايستادند و مرغان به بال خود سايه بر سر آنها مىافكندند و باد صبا آن بساط را برمىداشت از صبح تا عصر (شام) يك ماه راه مىبرد و از عصر تا صبح يك ماه «2».
تنبيه: علامه مجلسى (رحمه اللّه) به سند موثق از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه روزى سليمان بيرون آمد از بيت المقدس و بر بساط خود نشست، سيصد هزار كرسى در جانب راست او كه آدميان بر آنها نشسته، و سيصد هزار كرسى در جانب چپ او كه جنيان بر آن نشسته، و مرغان بر سر همه سايه افكندند و امر فرمود باد را كه بساط را برداشته به مدائن و از مدائن حركت و
«1» تفسير على بن ابراهيم، ج 2، ص 129، ذيل آيه 44 سوره نمل.
«2» مجمع البيان، ج 4، ص 215.
جلد 10 - صفحه 26
شب در استخر فارس گذرانيد. و چون صبح شد حكم نمود كه آنها را به جزيره «بركاوان» برد، و امر كرد باد را آنقدر پست شد كه نزديك بود پاهاى آنها به آب برسد، در آن حال بعضى به بعضى گفتند: هرگز پادشاهى از اين عظيمتر ديدهايد؟
ملكى از آسمان ندا نمود: ثواب يك سبحان اللّه گفتن از براى خدا، بزرگتر است از اين پادشاهى كه مىبينيد «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15» وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16» وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17» حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19»
ترجمه
و بتحقيق داديم داود و سليمان را دانشى و گفتند ستايش خدايرا است كه برترى داد ما را بر بسيارى از بندگانش كه مؤمنانند
و ميراث برد سليمان از داود و گفت اى مردمان آموخته شديم زبان پرندگان را و داده شديم از همه چيز همانا اين هر آينه مزيّتى است آشكار
و جمع كرده شد براى سليمان لشكرهايش از جنّى و آدمى و پرنده پس آنها مرتّب باز داشته ميشدند
تا وقتى كه وارد شدند در وادى موران گفت مورى اى موران داخل شويد در مسكنهاى خود براى آنكه شكسته و پايمال نكنند شما را سليمان و لشكرهايش در حاليكه آنها درك نكنند
پس تبسّم نمود خندان از سخنش و گفت پروردگار من وادار كن مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام كردى بر من و بر پدر و مادرم و آنكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و داخل كن مرا برحمت خود در بندگانت كه نيكوكارانند.
تفسير
خداوند متعال بحضرت داود و سليمان عليه السّلام علم خاصى عنايت فرمود كه ظاهرا علم معارف و احكام و حكمت و قضاوت و سياست و رياست باشد و هر دو شكر و حمد خدا را بجاى آوردند براى مزيّت علمى خودشان بفضل خدا بر بسيارى از بندگان مؤمن او نه بر تمام آنها مانند پنج پيغمبر اولو العزم و اوصياء پيغمبر خاتم عليهم السلام و از اينجا معلوم ميشود فضيلت علم و شرف اهلش كه آندو بزرگوار با داشتن مال و جاه و جلال و سلطنت و اقبال، بعلم و دانش خرسند بودند نه بغير آن چون علم است كه سر چشمه سعادات و منشأ بركات است و حضرت داود هر چه داشت از مال و ملك و نبوّت و قضاوت باقى گذارد و حضرت سليمان آنها را بارث و وصيّت مالك و متصرّف گرديد و بمردم فرمود خداوند بما انبيا زيان پرندگانرا آموخته و از هر موجودى از موجودات دنيا براى ما بهره و نصيبى قرار داده كه ميتوانيم از آن استفاده نمائيم و مسخّر خود قرار دهيم و اين تمكّن و توانائى فضيلت آشكارى است كه كسى نميتواند منكر
جلد 4 صفحه 143
آن شود و اين معنى را براى اداء شكر از مواهب الهيه و اثبات نبوت خود باعجاز اظهار فرمود در جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فضل مبين سلطنت و نبوت است و در مجمع از آنحضرت نقل نموده از پدر بزرگوارش كه خداوند بسليمان بن داود عطا فرمود سلطنت روى زمين از مشرق تا مغرب را در مدت هفتصد سال و شش ماه و او حكم فرما شد بر تمام اهل عالم از جن و انس و شياطين و دواب و پرندگان و درندگان و عطا فرمود باو علم بهر چيزى را و زبان هر چيزيرا و در زمان او صنايع عجيبهئى بروز نمود كه مشهور شد در ميان مردم و اين مراد از آيه است و از روايات متعدّده اين مقام استفاده ميشود كه اين علم اختصاص بحضرت سليمان نداشته بلكه ائمه اطهار هم علم بتمام اشياء و تمام السنه دائره از انسان و حيوان و ساير موجودات حيّه دارند و جمع آورى شد براى آنحضرت لشكريان بسيارى از جن و انس و پرندگان پس آنها با نظم و ترتيب مخصوصى كه مانع از تقديم و تأخير افراد و تفرقه و تزاحم آنها بود بازداشت يا سير داده ميشدند تا وقتى مشرف شدند بر وادى مورچگان مورى كه گفتهاند از آنها بزرگتر و امتيازاتى داشت و بر آنها فرمانفرما بود گفت اى موران داخل شويد در لانههاى خودتان براى آنكه پايمال نكنند شما را سليمان و لشكريانش وقتى كه ملتفت شما نباشند و باد صوت آن مور را وقتى كه حضرت سليمان بر كرسى خود نشسته بود و در هوا سير ميكرد بگوش او رسانيد و حضرت اولا تعجب فرمود از ملاحظه كارى آن مور و تبسّم فرمود و بعدا خوشحال شد و خنديد از آنكه نسبت ظلم باو و لشكريانش نداد چون مقيّد نمود پايمال نمودن ايشان را بعدم توجه و التفات و اينكه نسبت پايمال نمودنرا باو و لشكريانش داد با آنكه آنحضرت بتوسط باد در هوا سير ميفرمود شايد بملاحظه آن باشد كه لشكريان بامر حضرت سير مينمودند و اسناد فعل بسبب اقوى از مباشر است و شايد براى آن باشد كه حضرت ميخواسته آنجا نزول فرمايد و آن مور متوجه شده و اين مراعات را نموده و لذا بعضى گفتهاند عساكر آنحضرت هم با او در بساط زربفتى كه اجنّه براى آنحضرت تهيه نموده بودند كه يك فرسخ در يك فرسخ وسعت
جلد 4 صفحه 144
داشت جاى داشتند و باد آنرا حركت ميداد و در كنار آن وادى كه از اراضى شام يا طائف باختلاف اقوال بود ميخواستند پياده شوند و آن مور متوجه شد و اين سخن را گفت و حضرت شنيد و او را احضار كرد و فرمود مگر نميدانى من پيغمبرم و بموجودى ظلم نميكنم كه اين سخن را گفتى عرض كرد ميدانم ولى منهم پادشاه اينهايم بايد ملاحظه حال آنها را بنمايم كه بدون اختيار شما پايمال نشوند فرمود لشكريان من در هوا سير ميكردند و بر بساط خودشان جاى داشتند و بشما كارى نداشتند عرض كرد ميخواستم زينت و حشمت تو را نه بينند تا از ياد خدا غافل و بجمال دنيا مغرور نشوند بعد عرض كرد ميدانى خدا چرا باد را مأمور نقل بساط تو فرمود نه ملائكه را حضرت فرمود نميدانم مور عرضه داشت براى آنكه بدانى اعتبار بساط سلطنت تو بر باد است و مانند باد مىآيد و ميرود و در آنوقت حضرت متوجه بشكر خدا براى ادامه نعمت و اعمال صالحه براى آخرت گرديد و عرضه داشت بار الها بازدار مرا از هر امرى غير از شكر خود و وادار مرا تا شكر گزارى نمايم از نعمت علم و نبوت و سلطنت كه بمن و پدرم انعام فرمودى و نعمتهائى كه بمادرم كرم كردى كه نعمت بمن بوده و تا آنكه بجا آورم كار نيكى را كه مورد پسند و خوشنودى تو باشد چون توفيق بعمل خير هم بايد از جانب تو باشد و داخل كن برحمت خود مرا در زمره بندگان صالح خود مانند ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و داود پدرانم و ساير بزرگان و در بهشت با ايشان محشور فرما در حديث است كه نعمت وحشى و فرارى است آنرا بشكر خود در بند كنيد و نگهدارى نمائيد و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سليمان عليه السّلام داراى اسم اكبر خدا بود كه وقتى به آن اسم طلب مينمود عطا ميشد و چون دعا ميكرد باجابت ميرسيد و اگر او در چنين روزى بود محتاج بما ميشد و اخبار در فضيلت آن ذوات مقدّسه بر انبياء عظام غير از حضرت ختمى مرتبت بسيار است و آنكه آنها در مشكلات باهل بيت اطهار توسل ميجستند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ حُشِرَ لِسُلَيمانَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ وَ الطَّيرِ فَهُم يُوزَعُونَ «17»
و جمع شد از براي سليمان لشكر سليمان از جن و انس و پرنده پس آنها باز داشته شدند.
از حضرت صادق (ع) روايت شده
«قال اعطي سليمان بن داود ملك مشارق الارض و مغاربها فملك سبع مائة سنة و ستة اشهر ملك اهل الدنيا كلهم من الجن و الانس و الشياطين و الدواب و الطير و السباع و اعطي علم کل شيء و منطق کل شيء و في زمانه صنعت الصنائع المعجبة الّتي سمع بها النّاس و ذلک قوله (ع) «عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّيرِ وَ أُوتِينا مِن كُلِّ شَيءٍ»
و گفتند شياطين براي او فرشي بافتند از ابريشم طلا باف يك فرسخ در يك فرسخ و در وسط آن منبري گذاردند از طلا و در اطراف آن سه هزار كرسي از طلا و نقره انبياء بر كرسي طلا مينشستند و علماء بر كرسي نقره و اطراف آنها لشكر انس و اطراف آنها لشكر جن و شياطين و طيور بالاي سر آنها
جلد 14 - صفحه 121
بالها در هم سايهبان بودند که آفتاب بر سر آنها نتابد و اينکه بساط را با آنچه در او بود باد را امر ميكرد که بالا برد از شهري به شهري که ميفرمايد: وَ لِسُلَيمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ (سبأ آيه 12) و گفتند محل قشون و جنود سليمان که معسكر ميگويند صد فرسخ بود بيست و پنج فرسخ جنود انس و بيست و پنج جنود جن و بيست و پنج وحوش و بيست و پنج فرسخ طيور لذا ميفرمايد:
(وَ حُشِرَ لِسُلَيمانَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ وَ الطَّيرِ فَهُم يُوزَعُونَ) ممنوع بودند که از جاي خود حركت كنند و بجاي ديگر روند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- سلیمان در وادی مورچگان! از آیات این سوره، و همچنین از آیات سوره سبأ به خوبی استفاده میشود که داستان حکومت حضرت سلیمان جنبه عادی نداشت، بلکه توأم با خارق عادات و معجزات مختلفی بود.
در حقیقت خداوند قدرت خود را در ظاهر ساختن این حکومت عظیم و قوایی که مسخر آن بود نشان داد.
نخست میگوید: «لشکریان سلیمان از جنّ و انس و پرندگان نزد او جمع شدند» (وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ).
آنقدر زیاد بودند که «باید توقف میکردند تا به هم ملحق شوند» (فَهُمْ یُوزَعُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص441
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم